per
دانشگاه گیلان
تحقیقات تولیدات دامی
2252-0872
2538-6107
2016-11-21
5
3
1
10
2010
Research Paper
اثر عصاره آویشن شیرازی بر جمعیت میکروبی روده، کلسترول و خصوصیات لاشه جوجه های گوشتی تغذیه شده با جیره های حاوی چربی و بدون آن
Effect of Zataria multiflora boiss (thyme) extract on intestinal bacterial populations, meat cholesterol and carcass characteristics of broiler chickens fed diets with and without fat
مریم نوبخت
maryamnobakht31@yahoo.com
1
حسن درمانی کوهی
darmani_22000@yahoo.com
2
مازیار محیطی اصلی
m.mohiti@gmail.com
3
دانشجوی کارشناسی ارشد گروه علوم دامی، دانشکده علوم کشاورزی، دانشگاه گیلان
دانشیار گروه علوم دامی، دانشکده علوم کشاورزی، دانشگاه گیلان
استادیار گروه علوم دامی، دانشکده علوم کشاورزی، دانشگاه گیلان
این آزمایش با استفاده از 240 قطعه جوجه گوشتی یک روزه سویه راس 308 در قالب طرح کاملاً تصادفیبا 6 تیمار، 4تکرار و 10 قطعهپرنده در هر تکرارانجام شد. تیمارهای آزمایشی شامل: 1، 2- جیرههای فاقد عصاره آویشن با و بدون چربی در کل دوره، 3، 4- جیره حاوی 5/0 درصد عصاره آویشن با و بدون چربی در کل دوره و 5، 6- جیره حاوی 5/0 درصد عصاره آویشن با و بدون چربی در دو هفته آخر، بودند. شاخصهای عملکردی جوجهها (افزایش وزن، مصرف و ضریب تبدیل خوراک) بهصورت هفتگی اندازهگیری و دورهای مقایسه شدند. تعیین جمعیت میکروبی و محتوای کلسترول گوشت روی 2 جوجه از هر تکرار در سن 42 روزگی انجام شد. جیرههای حاوی چربی، افزایش وزن و خوراک مصرفی روزانه بیشتر و ضریب تبدیل خوراک کمتری در مقایسه با جیرههای بدون چربی داشتند (05/0>P). استفاده از عصاره آویشن شیرازی اثر معنیداری بر عملکرد جوجههای گوشتی نداشت (05/0<P)، ولی استفاده از آن منجر به کاهش معنیدار کلسترول بافت ران (76/83 در مقابل 64/85 میلیگرم در 100 گرم) در مقایسه با گروه شاهد شد (05/0P<). کمترین (log10 CFU/g 39/6) و بیشترین (log10 CFU/g 2/7) شمار کلونیهای اشریشیاکلی و لاکتوباسیلوس در تیمارهای حاوی آویشن با چربی درکل دوره مشاهده شد (05/0P<). عصاره آویشن شیرازی اثر معنیداری روی وزن نسبی اجزاء لاشه و اندامهای گوارشی نداشت (05/0P>). بطور کلی در این آزمایش استفاده از عصاره آویشن شیرازی به مدت 42 روز در جیره جوجههای گوشتی منجر به کاهش کلسترول عضله ران در طی ذخیرهسازی و بهبود جمیعت میکروبی روده شد.
This experiment was conducted using 240 one-day-old broiler chicks (Ross 308 strain) in a completely randomized design with 6 dietary treatments, each replicated 4 times with 10 birds/replicate. The dietary treatments were: 1, 2- diets without thyme extract (TE) with and without fat for the entire period of the experiment, 3, 4- diets with 0.5% TE with and without fat for the entire period of the experiment, and 5, 6- diets with 0.5% TE in last two weeks with and without fat. Weight gain (WG), feed intake (FI) and feed conversion ratio (FCR)) of chicks were measured as weekly basis. At day 42, two chicks were selected from each pen and slaughtered for microfloracount and thigh meat cholesterol measurement. Chicks fed diets supplemented with fat had higher body WG and FI, and lower FCR compared to diets without fat (P<0.05). Supplementation of TE did not show significant effect on performance of broiler chicks. Adding TE to the diets led to a significant reduction (83.76 vs. 85.64 mg/100 g) in thigh meat cholesterol content compared to the control (P<0.05). The lowest count (6.39 log10 CFU/g) for Escherichia coli and the highest count (7.2 log10 CFU/g) for Lactobacillus were belong to TE with fat (P<0.05). TE supplementation had no significant effect on the relative weights of carcass components and digestive organs (P> 0.05). As an overall conclusion, adding TE to the diets during the entire rearing period of the experimentled to significant reduction in thigh meat cholesterol in boiler chickens.
https://ar.guilan.ac.ir/article_2010_d6e2102670025d1e336d6deb40e3d972.pdf
جوجه های گوشتی
چربی جیره ای
عصاره آویشن شیرازی
کلسترول گوشت
میکروفلور روده
Broiler chickens
Dietary fat
Thyme extract
Meat cholesterol
Intestinal microflora
per
دانشگاه گیلان
تحقیقات تولیدات دامی
2252-0872
2538-6107
2016-11-21
5
3
11
20
2013
Research Paper
اثر شکل فیزیکی و اندازه ذرات خوراک بر عملکرد، کیفیت تخم مرغ و ابقای نیتروژن در مرغ های تخم گذار
Effects of physical feed form and feed particle size on performance, egg quality and nitrogen retention in laying hens
سید ناصر موسوی
snmousavi@hotmail.com
1
استادیار، گروه علوم دامی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد ورامین- پیشوا، ورامین، ایران
به منظور بررسی تاثیر اندازه ذرات خوراک در جیرههای آردی و پلت، تعداد 480 قطعه مرغ تخمگذار سویه هایلاین W-36 در سن 27 هفتگی انتخاب و در یک آزمایش فاکتوریل 3×2 شامل عامل شکل فیزیکی (آردی و پلت) و اندازه ذرات دانه ذرت (آسیاب شده با اندازههای ریز، متوسط و درشت) مورد استفاده قرار گرفتند. فراسنجههای عملکردی طی 9 هفته آزمایش رکوردبرداری و در هفته پایانی آزمایش صفات کیفی تخممرغ اندازهگیری شد. در بررسی اثرات اصلی، استفاده از خوراک پلت نسبت به خوراک آردی موجب افزایش مصرف خوراک (بهترتیب 9/97 و g 5/93)، ضریب تبدیل خوراک (بهترتیب 94/1 و 88/1)، وزن تخممرغ (بهترتیب 3/58 و g 7/57)، افزایش وزن بدن (بهترتیب 2/73 و g 4/38)، واحدهاو (بهترتیب 5/81 و 5/77) و درصد زرده (بهترتیب 9/25، 2/25) و همچنین کاهش درصد سفیده تخممرغ (بهترتیب (9/63 و 6/64) شد(05/0 >P). اثر متقابل تیمارها بر خوراک مصرفی معنیدار بود (001/0>P). مصرف خوراک در تیمار جیره آردی با اندازه ذرات ریز (g 4/92) و متوسط (g 8/93) کمتر از تیمارهای جیره پلت بود (05/0>P). ضریب تبدیل خوراک تیمار جیره آردی با اندازه درشت (85/1) کمتر از تیمار جیره پلت با اندازه ریز (99/1) بود (05/0>P) و سایر تیمارها تفاوتی را نشان ندادند (05/0<P). اثرات اصلی و متقابل شکل فیزیکی و اندازه ذرات بر ابقا و دفع نیتروژن معنیدار نبود. در این آزمایش، استفاده از شکل پلت خوراک سبب افزایش ضریب تبدیل خوراک شد و با افزایش اندازه ذرات خوراک یک روند بهبود در صفات عملکردی مشاهده شد.
In order to evaluate the effects of feed particle size in pellet and mash diets, 480 Hy-line (W-36) hens at 27 wk of age were assigned to treatments in a 3×2 factorial arrangement with the main factors being mash and pellet feed form, and fine, medium and coarse particle size. Productive traits were recorded during 9 weeks of experimental period and egg quality was measured at the last week of the experiment. In hens fed pelleted diets compared with those on mash diets, feed intake (97.9 and 93.5g, respectively), feed conversion ratio (1.94 and 1.88, respectively), egg weight (58.3 and 57.7g, respectively), body weight gain (73.2 and 38.4g, respectively), Haugh unit (81.5 and 77.5, respectively) and yolk percentage (25.9 and 25.2, respectively) were increased and egg albumen percentage (63.9 and 64.6, respectively) was reduced (P<0.05). There was a significant interaction between feed form and feed particle size for feed intake (P<0.001). Feed intake was lower for hens fed fine (92.4g) and medium-ground (93.8g) diets than those fed pellet diets (P<0.05). FCR was reduced in hens fed coarse mash diet (1.85) compared to those fed pellet feed (1.99) with fine particle size (P<0.05) and no significant difference was observed with other treatments (P>0.05). The main effect and the interaction between feed form and feed particle size for nitrogen retention and excretion was not significant. Result of this experiment showed that FCR was inferior for hens fed pellet compared to mash feeds and increasing corn particle size tended to improve performance parameters.
https://ar.guilan.ac.ir/article_2013_a52d16f25d081f2129fe884f3b230319.pdf
ابقای نیتروژن
اندازه ذرات
پلت
مرغ تخم گذار
Laying hen
Pellet
Feed particle size
Nitrogen retention
per
دانشگاه گیلان
تحقیقات تولیدات دامی
2252-0872
2538-6107
2016-11-21
5
3
21
33
2017
Research Paper
قابلیت هضم جیره های غذایی حاوی کنسانتره داخلی و خارجی با استفاده از نشانگرهای اکسید کروم و لیگنین در اسب ترکمن
Digestibility of diets contained imported and local concentrates with chromium oxide and lignin as markers in the Turkmen horses
روح اله کامیاب کلانتری
1
یوسف روزبهان
rozbeh_y@modares.ac.ir
2
حسن فضایلی
hfazaeli@gmail.com
3
دانش آموخته کارشناسی ارشد گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه تربیت مدرس
دانشیار گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه تربیت مدرس
استاد موسسه تحقیقات علوم دامی کشور، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی
هدف از این پژوهش مقایسه قابلیت هضم دو کنسانتره داخلی و خارجی با استفاده از نشانگرهای اکسید کروم و لیگنین در اسب ترکمن بود. آزمایش با استفاده از 16 رأس اسب نژاد ترکمن با میانگین سن 3±8 سال و وزن 50±433 کیلوگرم در قالب طرح کاملاً تصادفی اجرا شد. تیمارهای آزمایشی شامل یک کنسانتره خارجی در سطح 25 درصد ماده خشک جیره (Tc) و یک کنسانتره داخلی در سطوح 20، 25 و 30 درصد ماده خشک جیره بود (به ترتیب T1،T2 و T3). طول دوره آزمایش 28 روز بود، به طوریکه 21 روز عادتپذیری و 7 روز نمونهبرداری از مدفوع صورت گرفت. ضرایب قابلیت هضم ماده خشک و مواد مغذی جیره طبق روش استاندارد تعیین شد. بر اساس نتایج بهدست آمده از نشانگر اکسیدکروم، جیره حاوی 25 درصد کنسانتره داخلی از نظر قابلیت هضم ماده آلی (547 در مقابل 506 گرم در کیلوگرم)، پروتئین (545 در مقابل 527 گرم در کیلوگرم) و الیاف نامحلول در شوینده خنثی (427 در مقابل 309 گرم در کیلوگرم) نسبت به جیره حاوی کنسانتره خارجی برتر بود (05/0>P). افزایش سطح کنسانتره داخلی در جیره (بین سطوح 20، 25 و 30) باعث بهبود ضرایب گوارشپذیری ماده خشک و مواد مغذی (05/0>P) شد. در مجموع، ضرایب قابلیت هضم مواد مغذی جیره با مصرف کنسانتره داخلی در مقایسه با کنسانتره خارجی در سطح 25 و 30 درصد (به جز عصاره اتری)، در مقایسه با کنسانتره خارجی مشابه یا بیشتر بود. بنابراین میتوان از کنسانتره داخلی به جای کنسانتره خارجی در تنظیم جیره استفاده نمود. با توجه به یافتههای این آزمایش، در شرایطی که حداقل 70 درصد ماده خشک جیره اسب از علوفه تامین شود میتوان از لیگنین به عنوان نشانگر داخلی در تعیین قابلیت هضم خوراک استفاده نمود.
The aim of this research was to compare the digestibility of two concentrates with chromium oxide (Cr2O3) and lignin as markers in the Turkmen horses. In a completely randomised experiment 16 Turkmen horses, weighting 433 ±50 kg and aged 8 ±3 years were used. The treatments were a control diet (Tc) contained 25 percent of imported concentrate and three diets contained 20, 25 and 30 percent of local concentrate, T1, T2 and T3 respectively. The trial was carried out for a period of 28 days, started with 21 days of adaptation period and 7 days sampling and data collection. When Cr2O3 marker was used, the digestibility of OM (547 vs. 506), CP (545 vs. 527) and NDF (427 vs. 309) were higher (P< 0.05) in T2 in comparison to those in Tc diet. Increasing of concentrate level in the diets improved the nutrients digestibility (P< 0.05). The digestibility of CP was significant between two markers. In conclusion, a part from the digestibility of EE, the 25 or 30 percent level of local concentrate increased the nutrients digestibility in comparison to those fed imported concentrate. Additionally, lignin could be used as an internal marker for digestibility determination in horse fed diet contained at least 70 percent forage.
https://ar.guilan.ac.ir/article_2017_6fe3f0bd3b73d0247cce4b0af703d82c.pdf
اسب
اکسید کروم
قابلیت هضم
کنسانتره
لیگنین
Horse
Chromium oxide
digestibility
Concentrate
Lignin
per
دانشگاه گیلان
تحقیقات تولیدات دامی
2252-0872
2538-6107
2016-11-21
5
3
35
47
2020
Research Paper
مقایسه برازش برخی از مدل های ریاضی به منظور توصیف کینتیک تخمیر شکمبه ای بر اساس آزمون تولید گاز برای علوفه یونجه
Comparison of fitting of some mathematical models to describe the ruminal fermentation kinetics according to gas production technique for alfalfa hay
خلیل زابلی
khzaboli@gmail.com
1
استادیار گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه بو علی سینا همدان
در این تحقیق از مدلهای ریاضی برای بررسی کینتیک تخمیر شکمبهای علوفه یونجه استفاده شد. این مدلها شامل مدل نمایی (EXP)، میکائیلیس-منتن (MIC)، میچرلینگ (MIT)، ویبول (WEB)، کورکمز-اوکاردس (KOR) و فرانس (FRC) بودند. آزمون تولید گاز در 4 دوره جداگانه انجام شد. تعداد 3 عدد سرنگ (3 تکرار) حاوی نمونه خوراک برای هر دوره در نظر گرفته شد و حجم گاز تولید شده در هر دوره در زمانهای مختلف انکوباسیون (144 ساعت) به وسیله این مدلها برازش شد. از آمارههای میانگین مربعات خطا (MSE)، ضریب تعیین (R2) و میانگین درصد خطا (MPE) برای نکویی برازش مدلها استفاده شد. از آزمونهای دوربین-واتسون، شاپیرو-ویلک، معیار اطلاعات بیزی (BIC)، معیار اطلاعات آکائیک (AIC) و فاکتور صحت (AF) برای انتخاب بهترین مدل استفاده شد. نتایج نشان داد مقدار MSE در مدلهای FRC (852/0) و MIC (917/0) نسبت به مدل EXP (437/7) کمتر بود (05/0P<)، اما مقدار R2 در مدلهای FRC و MIC (به ترتیب 997/0 و 997/0) در مقایسه با مدل EXP (973/0) بیشتر بود (05/0P<). آزمون شاپیرو-ویلک نشان داد بهغیر از مدل EXP، مقدار خطا در همه مدلها دارای توزیع نرمال بود. مقادیر کمتر BIC،AIC و AF در مدل FRC (به ترتیب 47/6- ، 18/6- و 20/2) و در مدل MIC (به ترتیب 32/4- ، 98/3- و 40/2) نشان داد که این مدلها دارای نکویی برازش بهتری در مقایسه با سایر مدلها بودند. به طور کلی مدلهای FRC و MIC کینتیک تخمیر شکمبهای علوفه یونجه را با دقت بیشتری برآورد کردند. لذا میتوان برای توصیف پروفیل تولید گاز از مدلهای فوق بهجای مدل EXP استفاده شود.
In this study, the mathematical models were used for evaluation of ruminal fermentation kinetic of alfalfa hay. These models included exponential (EXP), Michaelis-Menten (MIC), Mitscherling (MIT), Weibull (WEB), Korkmaz-Uckardes (KOR) and France (FRC). The in vitro gas production was carried out in 4 separate periods. Three syringes containing feed samples (3 replicates) were considered for each period and the volume of gas produced in each period at different incubation times (144 hours) was fitted for these models. Mean Square Error (MSE), coefficient determination (R2) and Mean Percentage Error (MPE) were used for models goodness of fit. Durbin-Watson and Shapiro-Wilk tests, Bayesian Information Criterion (BIC), Akaike’s Information Criterion (AIC) and Accuracy Factor (AF) were used for selection of the best model. The results showed that MSE in FRC (0.852) and MIC (0.917) models was lower than that of EXP (7.437) model (P<0.05). However, R2 in FRC and MIC models (0.997 and 0.997, respectively) was significantly higher than that of EXP (0.973) model (P<0.05). Shapiro-Wilk test showed that all models, except EXP model, had normal distributions of the error values. Lower values of BIC, AIC and AF showed that FRC (-6.47, -6.18 and 2.20, respectively) and MIC (-4.32, -3.98 and 2.40, respectively) models had better goodness of fit compared to other models. Generally, the FRC and MIC models estimated ruminal fermentation kinetic of alfalfa hay more accurately. So, these models may be used to describe gas production profiles instead of EXP model.
https://ar.guilan.ac.ir/article_2020_d69001fffade473d7a79e09d48c689dc.pdf
آزمون تولید گاز
مدل های ریاضی
نکویی برازش
یونجه
Gas production technique
Mathematical model
goodness of fit
Alfalfa
per
دانشگاه گیلان
تحقیقات تولیدات دامی
2252-0872
2538-6107
2016-11-21
5
3
49
57
2021
Research Paper
تجزیهپذیری شکمبهای و قابلیت هضم ظاهری تفاله زیتون عملآوری شده با پرتو الکترون
Ruminal degradability and apparent digestibility of electron beam irradiated olive cake
مهدی سبحانی
arvintak@gmail.com
1
سیدروح اله ابراهیمی محمودآباد
ebrahimiyazd@yahoo.com
2
مهدی تقی نژاد رودبنه
3
یوسف مهمان نواز
4
دانشجوی کارشناسی ارشد گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی، واحد مراغه، دانشگاه آزاد اسلامی، مراغه، ایران
استادیار گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی، واحد شهر قدس، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
استادیار گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی، واحد تبریز، دانشگاه آزاد اسلامی تبریز، ایران
استادیار گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی، واحد مراغه، دانشگاه آزاد اسلامی، مراغه، ایران
پژوهش حاضر به منظور مطالعه اثرات عملآوری با پرتوتابی الکترون بر ترکیبات شیمیایی، قابلیت هضم ظاهری ماده آلی و پروتئین خام و تجزیهپذیری مادۀ خشک، پروتئین خام و الیاف نامحلول در شوینده خنثی تفاله زیتون انجام شد. پس از تهیه تفاله زیتون، نمونهها با استفاده از شتابدهنده رودوترون در دزهای 200، 250 و 300 کیلوگری پرتوتابی شدند. قابلیت هضم ظاهری ماده آلی و پروتئین خام به روش خاکستر نامحلول در اسید اندازهگیری شد. بدین منظور از 4 راس گوسفند نر قزل با میانگین وزن زنده 2±41 کیلوگرم استفاده شد. گوسفندها، 2 هفته از قبل از شروع آزمایش و در طول دوره آزمایش با جیره حاوی 70 درصد علوفه و 30 درصد تفاله زیتون به صورت جیره کاملاً مخلوط تغذیه شدند. فراسنجههای تجزیهپذیری ماده خشک، پروتئین خام و الیاف نامحلول در شویندۀ خنثی به روش کیسههای نایلونی اندازهگیری شد. مقدار 3 گرم از هر نمونه ماده خوراکی عملآوری نشده یا عملآوری شده به مدت صفر، 4، 8، 16، 24، 48، 72 و 96 ساعت در شکمبه چهار رأس گوسفند نر قزل قرار داده شد. پرتوتابی سبب کاهش الیاف نامحلول در شویندۀ خنثی و اسیدی و افزایش قابلیت هضم ظاهری ماده آلی و پروتئین خام تفاله زیتون شد (05/0P<). پرتوتابی تفاله زیتون با دزهای 200، 250 و 300 کیلوگری درصد تجزیهپذیری موثر الیاف نامحلول در شوینده خنثی در سرعت عبور 5 درصد در ساعت را به ترتیب به میزان 4/6، 6/10 و 8/16 درصد نسبت به تفاله زیتون عملآوری نشده افزایش داد(05/0P<). بر پایه یافتههای این پژوهش، پرتوتابی الکترون سبب افزایش تجزیهپذیری شکمبهای و قابلیت هضم ظاهری تفاله زیتون شد و دز 300 کیلوگری، بیشترین اثرات مثبت بر بهبود ارزش غذایی تفاله زیتون را داشت.
This research was conducted to evaluate the effects of electron beam (EB) irradiation on chemical composition, apparent digestibility of organic matter and crude protein (CP) and ruminal degradation of dry matter (DM), CP and neutral detergent fiber (NDF) of olive cake (OC). After preparation of OC, samples were irradiated with EB at doses of 200, 250 and 300 kGy using a Rhodotron accelerator system. Four Gezel sheep (41±2 kg) were used for determination of OM and CP digestibilities of OC. The sheep were fed a total mixed ration containing 70% of DM forage and 30% of DM concentrate during two pre-experimental and experimental periods. Apparent digestibility were evaluated using acid insoluble ash method. Ruminal degradation of DM, CP and NDF was determined according to in situ procedure. Untreated and EB irradiated feed samples were incubated in the rumen of four ruminally fistulated Gezel rams at periods of 0, 4, 8, 16, 24, 48, 72 and 96 h and resulting data were fitted to non-linear degradation model to calculate degradation parameters of DM, CP and NDF.EB decreased (P<0.05) ADF and NDF content of EB irradiated OC. Irradiation at doses of 200, 250 and 300 kGy, increased effective degradability of NDF at a rumen outflow rate of 0.05/h by 6.4, 10.6 and 16.8%, compared with untreated OC, respectively (P<0.05). According to the results of this research, EB irradiation increased ruminal degradability and apparent digestibility of OC and a dose of 300 kGy had the most positive effects on nutritional value of OC.
https://ar.guilan.ac.ir/article_2021_d4cb7fc01051a3e07a9f75c7813ffacb.pdf
پرتو الکترون
تجزیهپذیری
تفاله زیتون
قابلیت هضم
Electron beam irradiation
Degradability
Olive cake
digestibility
per
دانشگاه گیلان
تحقیقات تولیدات دامی
2252-0872
2538-6107
2016-11-21
5
3
59
69
2022
Research Paper
اثر قارچ های صدفی و رنگین کمان بر پروتئین خام و دیواره سلولی و تجزیه پذیری شکمبه ای ماده خشک و دیواره سلولی محصولات فرعی زراعی
Effect of Trametes versicolor and Pleurotus ostreatus fungi on crude protein, NDF and ruminal degradability of dry matter and NDF of crops by-products
تقی قورچی
ghoorchit@yahoo.com
1
سیداسماعیل رضوی
2
هادی بهزاد
behzad.farda@gmail.com
3
عطیه مهرابی
ateih_mehrabi@yahoo.com
4
روح الله مستانی
5
استاد گروه تغذیه دام و طیور، دانشکده علوم دامی دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان
استادیار دانشکده تولید گیاهی دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان
دانش آموخته کارشناسی ارشد، دانشکده علوم دامی دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان
دانش آموخته کارشناسی ارشد، دانشکده علوم دامی دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان
دانشجوی دکتری دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان
در این مطالعه اثر کشت قارچ پوسیدگی سفید رنگینکمان (Trametes versicolor) و قارچ صدفی (Pleurotus ostreatus) بر پروتئینخام و تجزیهپذیری کاه ذرت، کاه سویا، بقایای پنبهدانه، کاه برنج و کلزا بررسی شد. میوه قارچ رنگینکمان و قارچ صدفی از جنگل شصت کلاته جمعآوری شد. انواع کاه با میسلیوم قارچ رنگینکمان و صدفی تلقیح و بهمدت 21 روز در کیسههای پلاستیکی در 3 تکرار نگهداری شد. برای اندازهگیری تجزیهپذیری شکمبهای از سه راس قوچ بالغ نژاد دالاق و برای هر نمونه آزمایشی سه تکرار در نظر گرفته شد. کیسهها حاوی 4 گرم از ضایعات کشاورزی فرآوری شده با قارچ، در زمانهای صفر، 4، 8، 16، 24، 48 و 72 در فاز مایع شکمبه قرار داده شد. نتایج نشان داد که مقدار پروتئینخام در تیمارهای کاه سویا و بقایای پنبهدانه فرآوری شده افزایش و در کاه ذرت، کاه برنج و کاه کلزا اختلاف معنیدار نشان نداد. پس از فرآوری با قارچ، دیوارهسلولی در کاه ذرت کاهش و در سایر تیمارها افزایش یافت. بر اساس یافتههای بهدست آمده از پژوهش حاضر، بیشترین تجزیهپذیری و تجزیهپذیری موثر ماده خشک و دیوارهسلولی در سرعتهای عبور (درصد در ساعت) 2، 5 و 8 و مواد سریعالتجزیه، تجزیهپذیری کاه ذرت فرآوری شده با قارچ رنگین کمان و فلوریدا داشت. بر اساس یافتههای بهدست آمده میتوان چنین نتیجه گرفت که اثرات رشد قارچ رنگینکمان و فلوریدا روی انواع کاه متفاوت بوده و موجب تغییرات متفاوتی در ترکیب شیمیایی، دیواره سلولی و تجزیهپذیری ماده خشک آنها شده است.
Chemical composition and in situ (dry matter and NDF) degradability were measured to assess the nutritive value of rice, canola, cotton seed, soybean and corn straw treated with Trametes versicolor and Pleurotus ostreatus fungi. Various straw samples were inoculated with fungi mycelium that collected from Forest (Shastkola) in Gorgan-Iran and were kept in plastic bags with three replicates for 21 days. Then chemical composition and rumen degradability of dry matter were measured. Degradability of dry matter and NDF were obtained from three fistulasted Dalagh rams at 0, 4,8,16,24,48 and 72 hours using in situ technique. The results showed that the CP content in treated corn and cotton seed straws were significantly increased. The NDF content of straws expect corn straw were increased after proceesing with fungi. Data showed that the degradability (72 hours), effective degradability at different k (0.02, 0.05 and 0.08/h) and water soluble fraction(a) of dry matter and NDF content of corn straw treated with Trametes versicolor and Pleurotus ostreatus fungi was higher than other straws. According to findings, it was concluded that Trametes versicolor and Pleurotus ostreatus had different effects on degradability of NDF, CP and dry matter in varieties of straw.
https://ar.guilan.ac.ir/article_2022_f9d22358765ab6a047d12ffed2ef0c7c.pdf
تجزیه پذیری
قارچ پوسیدگی سفید
قارچ سفید رنگین کمان
قارچ صدفی
محصولات فرعی زارعی
Degradability
Trametes versicolor
Pleurotus florida
Fungi
Crop residues
per
دانشگاه گیلان
تحقیقات تولیدات دامی
2252-0872
2538-6107
2016-11-21
5
3
71
82
2023
Research Paper
اثر اسانس شوید و نعناع بر عملکرد، شاخص های رشد اسکلتی و متابولیتهای خونی برههای پرواری نژاد کردی
Effect of Mentha spicata (Spearmint) and Anethum graveolens (Dill) essence on performance, growth skeletal indices and blood metabolites of Kordi fattening lambs
علی توحیدی
ali_tohidi1358@yahoo.com
1
رضا راه چمنی
rrahchamani@gmail.com
2
جواد بیات کوهسار
javad_bayat@yahoo.com
3
داوود علی ساقی
davoudali@yahoo.com
4
دانشجوی کارشناسی ارشد گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه گنبد کاووس
استادیار گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه گنبد کاووس
استادیار گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه گنبد کاووس
استادیار گروه علوم دامی، مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی خراسان رضوی
این تحقیق به منظور بررسی اثرات اسانس شوید و نعناع بر پارامترهای عملکرد و رشد، شاخصهای رشد اسکلتی و متابولیتهای خونیبرههای نر در حال رشد نژاد کردی انجام شد. در این آزمایش از 30 راس بره نر در قالب طرح کاملاً تصادفی با سه تیمار و ده تکرار به مدت 9 هفته استفاده شد. تیمارهای آزمایشی شامل: 1) تیمار شاهد (بدون اسانس)، 2) تیمار نعناع با 025/0 درصد اسانس نعناع بر اساس ماده خشک و 3) تیمار شوید با 025/0 درصد اسانس شوید بر اساس ماده خشک بود. از پنج بره در هر تیمار در هفتههای 1، 3، 5، 7 و 9 نمونه خون برای اندازهگیری گلوکز، کلسترول، تریگلیسرید و اوره و هفتههای 3، 5 و7 نمونه مایع شکمبه برای اندازهگیری pH گرفته شد. شاخصهای رشد اسکلتی شامل ارتفاع جدوگاه، ارتفاع هیپ، دور سینه، طول بدن و فاصله هیپ تا هیپ اندازهگیری شدند. نتایج نشان داد که ارتفاع جدوگاه بین تیمار نعناع و شوید (به ترتیب 4/62 و 8/60 سانتیمتر) و دور سینه بین هر سه تیمار شاهد، شوید و نعناع (به ترتیب 76، 8/72 و 2/74 سانتیمتر) اختلاف معنیداری داشتند، میزان کلسترول نیز در هفته نهم در شاهد بهطور معنیداری بالاتر از تیمار نعناع و شوید (به ترتیب 58، 66/51 و 51 میلیگرم بر دسیلیتر) بود (05/0>P). افزودن اسانس اثری بر سایر شاخصهای اسکلتی، متابولیتهای خونی، مصرف خوراک و افزایش وزن نداشت (05/0<P). بطور کلی نتایج نشان داد که افزودن اسانس نعناع و شوید اثر قابل ملاحظهای بر عملکرد و رشد برههای پرواری نداشت.
This study was conducted to investigate the effect of adding spearmint and dill essence on performance, growth and blood metabolites of Kordi fattening lambs. In this experiment, 30 male lambs were used in a completely randomized design over a 9-weak trial with three treatments and 10 replicants. Treatments were included: 1) control without essence, 2) containing 0.025% Mentha spicata (spearmint) essence and 3) containing 0.025% Anethum graveolens (Dill) essence. Blood samples at 1, 3, 5, 7 and 9 and rumen fluid at 3, 5 and 7 weak of study were collected from five lamb of each treatment and skeletal growth indices including wither height, rump height, chest girth, body lenght and hip to hip lenght were measured also. The result showed that among skeletal growth indices only wither height between dill and spaermint treatment ( 60.80 and 62.4 cm, respectively) and chest girth among control, dill and spaermint treatments (76, 72.8 and 74.2 cm, respectively) had significant difference. Blood cholestrol singnificantly decreased in dill and spaermint treatment compared to control (51, 51.66 and 58 mg/dl, respectively). Treatments had no significant effect on other blood metabolites and performance growth. Generally, results of this study showed that adding of spearmint and dill essence did not have considerable effect on porformance and growth of fattening lambs.
https://ar.guilan.ac.ir/article_2023_45f4d05241587f704a98206916096dc1.pdf
تخمیر شکمبه
شوید
گوسفند کردی
متابولیت های خونی
نعناع
Rumen fermentation
Dill
Kordi sheep
Blood metabolites
Spearmint
per
دانشگاه گیلان
تحقیقات تولیدات دامی
2252-0872
2538-6107
2016-11-21
5
3
83
92
2024
Research Paper
اثر تغذیه گل میمونی سازوئی یا تشنه داری بر خصوصیات تخمیر، تولید گاز و قابلیت هضم آزمایشگاهی در گوسفند لری-بختیاری
Effect of feeding Scrophularia striata Boiss on fermentation, gas production and in vitro digestibility characteristics of Lori- Bakhtiari sheep
فاطمه رضائی
1
طاهره محمد آبادی
2
مرتضی چاجی
mortezachaji@yahoo.com
3
محمدرضا مشایخی
mashayekhi2004@yahoo.com
4
دانش آموخته کارشناسی ارشد، دانشکده علوم دامی و صنایع غذایی، دانشگاه کشاورزی و منابع طبیعی رامین خوزستان
دانشیار، دانشکده علوم دامی و صنایع غذایی، دانشگاه کشاورزی و منابع طبیعی رامین خوزستان
دانشیار، دانشکده علوم دامی و صنایع غذایی، دانشگاه کشاورزی و منابع طبیعی رامین خوزستان
مربی پژوهشی مرکز تحقیقات کشاورزی صفی آباد دزفول
هدف از این آزمایش بررسی اثر تغذیه گیاه گل میمونی سازوئی (تشنهداری) بر خصوصیات تخمیر، تولید گاز و هضمپذیری الیاف و پروتئین در گوسفند لری- بختیاری بود. در این آزمایش 12 راس بره ( میانگین وزن Kg 1 ± 5/30) به سه گروه (تیمار) و هر گروه به چهار زیر گروه (تکرار) تقسیم شدند و با جیره حاوی 6، 3 و صفر (شاهد) گرم گل میمونی سازوئی در کیلوگرم ماده خشک برای یک ماه تغذیه شدند. در پایان آزمایش، مایع شکمبه از 3 تکرار گرفته شده و فراسنجههای تولید گاز (بعد از 96 ساعت) و قابلیت هضم آزمایشگاهی کاه گندم و کنجاله سویا (4 تکرار از هر کدام) اندازهگیری شد. نتایج نشان داد پتانسیل تولید گاز شاهد برای کنجاله سویا ( mL19/61) و کاه ( mL48/50) بیشتر از تیمارهای گل میمونی بود (05/0>P)، اما خصوصیات تخمیری کنجاله سویا تحت تاثیر تیمارها قرار نگرفت (05/0<P). بیشترین میزان فاکتور تفکیک و راندمان سنتز توده میکروبی کاه مربوط به تیمار 3 گرم در کیلوگرم ماده خشک (به ترتیبmg/mL 03/15 و 86 %) و بالاترین مقدار ماده آلی واقعاً هضم شده مربوط به تیمار 6 گرم در کیلوگرم ماده خشک بود mg) 85/253). قابلیت هضم ماده خشک کنجاله سویا در تیمار حاوی 3 گرم در کیلوگرم ماده خشک بیشترین مقدار (57/83 %) بود (05/0>P). قابلیت هضم ماده خشک کاه در هیچ کدام از تیمارها معنیدار نشد (05/0<P). با توجه به نتایج، استفاده از 3 گرم در کیلوگرم گل میمونی سازویی در جیره گوسفند لری-بختیاری تاثیر مثبتی بر تخمیر و قابلیت هضم میکروبی داشت.
The aim of this experiment was to evaluate the effect of feeding Scrophularia striata on fermentation characteristics, gas production and fiber and protein digestibility of Lori- Bakhtiari sheep. In this experiment, 12 lambs with average weight 30±1.5 kg divided to 3 groups (treatments) and 4 subgroups (replicate) and were fed with diets containing 6, 3 and 0.0 (control) g Scrophularia striata /kg DM for one month. In the end of experiment, rumen fluid collected from 3 replicates and parameters of fermentation and gas production (after 96 h) and in vitro digestibility of wheat straw and soybean meal were measured (4 replicates per each). The results showed gas production potential of soybean meal (61.19 mL) and straw (50.48 mL) in controltreatment was more than Scrophularia striata treatments (P<0.05). But fermentative characteristics of soybean meal was not affected by treatments (P>0.05). Most of PF and efficiency of microbial biomass of wheat straw was for 3 g/kg DM Scrophularia striata (15.03 mg/ml and 86 %, respectively) and most of organic matter digestibility was for 6 g Scrophularia striata (253.85 mg). Dry matter digestibility of soybean meal (83.57 %) was the greatest in treatment containing 3 g/kg DM (P<0.05). Dry matter digestibility of wheat straw was not significant between treatments (P>0.05). According to the result, the using of3 g/kg DM Scrophularia striata in Lori-Bakhtiarisheep diet had positive impact on microbial fermentation and digestibility.
https://ar.guilan.ac.ir/article_2024_70e116982f7902f894140b14c6039338.pdf
تخمیر
تولید گاز
قابلیت هضم
گل میمونی سازوئی
گوسفند لری- بختیاری
Fermentation
Gas production
digestibility
Scrophularia striata
Lori- Bakhtiari sheep
per
دانشگاه گیلان
تحقیقات تولیدات دامی
2252-0872
2538-6107
2016-11-21
5
3
93
105
2025
Research Paper
بررسی اثر سن بلوغ جنسی بر برآورد مولفه های واریانس و وراثت پذیری صفت تولید تخم تجمعی
Effect of age at sexual maturity on the variance components and heritability for cumulative egg production
ندا فرزین
farzin.neda@gmail.com
1
ابوالقاسم سراج
aiu.az.seraj@gmail.com
2
استادیار گروه علوم دامی، واحد آزادشهر، دانشگاه آزاد اسلامی، آزادشهر، ایران
استادیار گروه علوم دامی، واحد آزادشهر، دانشگاه آزاد اسلامی، آزادشهر، ایران
هدف تحقیق حاضر بررسی اثر سن بلوغ جنسی بر برآورد مولفههای واریانس و وراثتپذیری صفت تولید تخم تجمعی در یک لاین تجاری گوشتی بود. تولید تخم از سن 24 تا 55 هفتگی ثبت و از جمع تعداد تخم هفتههای مختلف هر مرغ، تولید تخم تجمعی محاسبه شد. مولفههای واریانس ژنتیکی و فنوتیپی در سه حالت قرار دادن یا ندادن سن بلوغ جنسی به عنوان متغیر کمکی در مدل و سن بلوغ جنسی به عنوان یک صفت در تجزیه چندصفتی، با استفاده از مدل حیوان و نرمافزار WOMBAT برآورد شد. بدون در نظر گرفتن سن بلوغ جنسی، وراثتپذیری تولید تخم تجمعی دامنهای از 17/0 (تولید تجمعی هفتههای 1 تا 32) تا 43/0 (تولید تجمعی هفتههای 1 تا 4) داشت. با درنظرگرفتن اثر سن بلوغ جنسی، ضریب تغییرات وراثتپذیری برای تولید تجمعی هفتههای مختلف تخمگذاری کاهش یافت. این برآوردها دامنهای از 12/0 (تولید تجمعی هفتههای 1 تا 20) تا 19/0 (تولید تجمعی هفتههای 1 تا 4) داشت. برآوردهای حاصل از تجزیه و تحلیل دو صفتی تولید تجمعی تخم و سن بلوغ جنسی مشابه نتایج حاصل از در نظر نگرفتن سن بلوغ جنسی به عنوان متغیر کمکی بود. این نتایج نشان میدهد که با در نظر گرفتن سن بلوغ جنسی به عنوان یک صفت در تجزیه چندصفتی، اثر آن بر تولید تخم و به ویژه تولید هفتههای آغازین تخمگذاری تصحیح نشده و حتماً باید این اثر به عنوان یک متغیر در مدل آماری لحاظ شود.
The objective of present study was to estimate effect of age at sexual maturity (ASM) on the variance components and respective parameters for cumulative egg numbers in a commercial broiler line. The period of data collection was from 24 to 55 weeks of age. From the weekly records, cumulative egg productions for different weeks were created. Estimates of variance components and heritability were carried out using Restricted Maximum Likelihood (REML) procedure and WOMBAT software. To investigate the effect of ASM on variance components and genetic parameters, the data were reanalyzed, by fitting this effect as a covariate in the model. Also, we analyzed ASM as a trait in multi-traits analysis. Without considering ASM as a covariate, heritabilities for cumulative egg records varied from 0.17 (weeks 1 to 32) to 0.43 (weeks 1 to 4). With implementing ASM in the model, these estimates ranged from 0.12 (weeks 1 to 20) to 0.19 (weeks 1 to 4). When ASM was considered as a trait in two-traits analysis with cumulative egg records, heritability estimates varied from 0.16 to 0.44. These results indicated that considering ASM as a trait in the multiple models could not correct its effect on initial cumulative egg records and it is necessary to implement it as a covariate in the model. Also, the exclusion of age at sexual maturity from the analysis of cumulative egg records, especially for the initial week’s records resulted to overestimation of variance components and their corresponding parameters.
https://ar.guilan.ac.ir/article_2025_a6a1852dbdf315a36303bcadfdc7b3ff.pdf
تولید تجمعی تخم
سن بلوغ جنسی
مولفه های واریانس
وراثت پذیری
Cumulative egg production
Age at sexual maturity
Variance components
Heritability